عروس خانم دوشیزه سوسک سیاه آیا وکیلم شما را به مهر:
-گوگل عدد سکه بهار آزادی
- یک وب کم
- سند یک سایت اینترنت اختصاصی دات کام
- یک مودم ADSL
- اینترنت پرسرعت به اندازه طول عمر نوح!
- LCD و شمعدان
- یک هدست بی سیم
- چهارده روم اختصاصی به نیت چهارده…
- پنج گیگا بایت میل باکس اختصاصی به نیت پنج…
به عقد دائم آقای فری فر فری در بیاورم؟
- جمعیت حاضر: عروس رفته آف هاش رو چک کنه!!!
- حاج آقا: برای بار دوم آیا وکیلم ؟
- جمعیت حاضر: عروس رفته ویروس کش آپدیت کنه!!
- حاج آقا!!!BUZZ
- برای بار سوم خفم کردی آیا وکیلم ؟
- عروس : با اجازه بزرگترهای ROOM بله
________________________________________________________________________________
سلام دوستای گلم خوبین ؟ میدونین امروز وقتی این مطلبو یه جایی خوندم کلی خندیدم به یاد یک دوست
که یه روز همینجوری عاقد شدم براش عقد خوندم خیلی باهال بود کلی خندیدیم
بزارین براتون شرح بدم 
قضیه از اینجا آغاز شد که یکی از دوستان تو نت داشتیم صحبت میکردیم که
که اینجا اسمشو erwin میزاریم نسبت به لپتاپشون ابراز علاقه نمودند
واز انجایی که بنده علاقه زیادی به کمک کردن به دیگران دارم ورساندن عاشق به معشوق دارم به ایشون قول دادم که موافقت پدر عروس رو بگیرم مثل اینکه پدر عروس از اون لپتاپای قدیمی خودشیفته بود که میخواست دختر خانومش به نامdell xps L502 رو با مهریه بالا به عقد آقا erwin در بیاره که من هم قول دادم که پدر عروس رو غافلگیر کنم وسرعقد مهریه کمتر بگم
خلاصه من شروع کردم به خوندن سیقه عقد که گفتن عرروس رفته raftan viros bechinan
خلاصه عروس ویروساشو چید وبرگشت ومن دوباره شروع کردم به خوندن
انكحت موكلتى نفسى فى المدة المعلومة على الصداق المعلوم دوشیزه dell xps L502 خانومه آیا وکیلم شمارا به عقد آقای erwin در بیاورم"
عروس رفته ویروس کشی
لنفسى فى المدة المعلومة على الصداق المعلوم
نکحت موکلتی موکلی فی المدة المعلومة علی الصداق المعلوم
مثل اینکه اینبار عروس تو اتوشویی گیر کرده بودcaver arosesh hano to oto shoeiye
بعد گفتم : ای آقا عروست کشت مارو بگو بیاد دیگه
erwin:kheyli malose/nazo adash ziade/chikar konam khob
وبعد من گفتم آقا بگو بیاد من جایی دیگه باید برم دیرم میشه
erwin: haj khanom sabr konin/man zararetono midam
خلاصه مثل اینکه اقا داماد هم خیلی عجله داشت
خلاصه بعد صد بارخوندن عروس خانوم بله رو گفت . ایش با اون نازو اداش
فک کن آقا داماد داشت ذوق مرگ میشد
erwin:aslan bavaram nemishod/be arezsom residam
/ghol midam ba tamame vojod khoshbakhtesh konam/baba PC jan
/maman Tablet jan/ghol midam laptopetono khoshbakht konamفک کن آخرشم به ما هیچی نرسید من باشم دیگه عاقد بشم حقه وزحمه هم ببهم ندادن
تنها حرفی که میتونستم بزنم گفتم مواظب باش ویروسی نشه
erwin:ye srvise 6 tike antiviros barash kharidam/dahane famil baz monde
خلاصه خیلی اون روز خوش گذشت بهمون اصلن فک نمیکردم این همه باهال باشه
اینم از برگ دیگه ای از دفتر خاطرات من
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
عضو شوید
عضویت سریع
آمار
وب سایت:
آمار مطالب
آمار بازدید
خوب هستین ؟ با تاخیر فراوان اومدم میدونم.امروز میخوام یه خاطره تلخ وشیرین رو براتون بگم دی ماه سال 92 یه بیمار داشتم تو فیزیو تراپی به نام امیر حسین یه پسر6 ساله که از بچه های ماه بهزیستی بود خیلی دوستش داشتم ودارم روزهای اول خیلی از همکاری کردن با ما ممانعت میکرد وخیلی افسرده به نظر میرسید 
تا اینکه یه روز رفتم بالای سرش گفتم امیربامن دوست میشی و..... دوستی ما شروع شد ومن خاله رضایی امیر حسین شدم پسر مهربونی بود با یه محبت کوچولو که شاید خیلی وقتا ما بهشون توجهی نداریم کلی ذوق میکرد وخوشحال میشد.کم کم علاقه امیر حسین به اومدن به فیزیو بیشتر شده بود تا جایی که مربی بهزیستی خانم ایزدی میگفت خانم رضایی امیر حسین بعد از نماز صبح اماده اومدن به فیزیو هست .فکرشو بکن تایم امیرحسین برا فیزیو ساعت ده صبح بود واون چند ساعت منتظر میموند تاساعت ده بشه وبیاد وروزهایی که دانشگاه امتحان داشتم ونمیتونستم فیزیو برم کلی بی قراری میکرد البته همکارای فیزیو هم خیلی باهاش مچ بودن 
مادر امیرحسین مدت ها دنبال امیر میگشته ودر اخر میتونه توی مرکز بهزیستی پیداش کنه
من خوبم مثل همیشه امممم نه زیادم خوب نیستم چون این هفته دوتا امتحان دارم +سه عدد 
بیاین گذینش کنیم شما انتخاب کنید 
جمعه ها هم زمان تفریح.این هفته متاسفانه وقت نکردم دانشگاه برم چون سرم خیلی خیلی شلوخ بود چون در طول روز سه جامشغول فعالیت بودم یعنی ساختمان پزشکان با 6 طبقه سه طبقه ساپورت میکردم خودمم نمیدونستم نیم ساعت دیگه کجا هستم صبحارو حداقل میدونستم کجام اما بعدظهرا فقط بدو بدو .......... طبقه سوم دکتر میزنگه الو الو خانوم رضایی بدو بیا آتل سیلندر بگیر اوکی میام آتل گیری انجام میشد طبقه اول دکتر میزنگه الو الو خانوم رضایی بیابخیه بیمارمو بکش 
باشه میام...........................این روند ادامه دارد .یه بیمار داشتم یه پسربچه هفت ساله که هر هفته پانسمانشو باید خودم عوض میکردم خیلی نمکی ولوس بود تی تصادف مچ پاش زخم شدیدی داشت طوری که فقط استخوانش مونده بودخیلی زخمش عمیق بود خودم براش پانسمان میکردم یه روزکه دانشگاه بودم یکی از همکارام میخواست پانسمانشو عوض کنه اجازه نداده بود وگفته بود من خاله رومیخوام اجازه نمیدم کسی دست بزنه بهم همکارم تماس گرفت باهاش صحبت کردم هرکاری کردم قبول نمیکرد واجازه نمیدادکسی دست بزنه باورم نمیشد سه ساعت ونیم صبر کرد تا برسم مطب وخودم براش عوض کنم اونروز روز عجیبی بود برام با اینکه خیلی خسته بودم بعد دانشگاه رفتم مطب اما حس خوبی داشتم
بای بای
کاشکی حداقل خودمون سعی کنیم به معنای واقعی بهش عمل کنیم نه اینکه ظاهر انسانی داشته باشیم یابخوایم اونو زیر پا بذاریم . کاشکی گاهی وقتا حداقل خودمون به این کلمه فکر کنیم تجزیه وتحلیلش کنیم واز همه مهمتر بهش 
روز یلدایتون بخیر وشادی 
خوبین دوستان نامرئی ومجازی من ؟
چه خبر خوش میگذره 
یعنی چه دنیا نابود میشه زمین منفجر میشه من که اعتقادی به این چیزا ندارم فرانسوی ها هم خیلی باحالن که پناه بردن به کوهستان ها
یعنی اگه زمین نابود شه کوهستان ها در امان میمونن
نمیدونم شاید سه روز تاریکی درست باشه اونم فقط وفقط به این دلیل میپزیرم که خورشیدگرفتگی و... داریم ودرضمن داریم کشور هایی که روز یا شب ندارن یا شش ماه روز شش ماه شب دارن واز این قبیل مسائل
شاید یک در میلیارد پیش بینی پیشگویی فرانسوی که چند صد سال پیش پیش بینی شده وب نظر من حرفش اعتباری نداره بر نابودی زمین درست باشه که اونم واقعا ...... بهتره زیاد روش بحث نشه باید دید
امتحانای میان ترمم خیلی خوب بود
این یکی رو خیلی دوست دارم کلا با روحیاتم سازگاره 
میشی وای نگوووووووووووو !!! خوب نمیگم که ترس داره چون میترسی. بگذریم .این هفته امتحان امارواحتمال مهندسی دارم امیدوارم نمره کامل رو بگیرم 
باید بشینم با نرم افزار SQL server پروژه دوستمو هم بنویسم اونم پروژه ای که یک ماه باید براش وقت بزاری تحلیلش کنی براش سناریو بنویسی یا همون مقدمه بعد سناریو use caseبعد تمامی برنامه نویسی هاشو انجام بدی بعد با viseo -rashnal براش نمودار های مختلف er وsecoenceو..... طراحی کنی بعد نرمال سازی بعد............ اوف کلی وقت میخواد حالا فکرکن همه ی کارای پروژرو باید در مدت پنج روز تمومش کنم 
نمیدونم این تنبل خانوم سر کلاس چیکار میکنه که یه تو این چهار ماه که کلاس میره هنوز یاد نگرفته بگذریم eeeee بازم رسیدیم به خاطره
هیچی دیگه با کمال شرمندگی سرمو انداختم پایین عین دختر بچه های تخس که کار بد کردن خجالتزده شدن اومدم بیرون
من که خوبم مثل همیشه بهتر ازاین نمیشه
بجنگم ببین لباس رزم پوشیدم .ای داد بیداد مثل اینکه مامانم داره صدام میزنه باید برم پایین 
میدونی جدیدا اتاقم خیلی سرد شدهاهنوز هیچ وسایل گرمایشی براش نصب نکردم 
یه نسکافه داغ اینجا خیلی میچسبه شبیه سرما زده ها شدم فک کن پتو دورم پیچیدم نشستم پای کامپیوتر
، کاری کن پیش دوستاش پُزتو بده، کیف کنه از داشتنت،
hich vaght mesle alan nabodam .yani ye modate injoriyam nemidonam cheme horsele hich kas va hichio nadaram kash hadaghal khodam midonestam cheme chon vaghan nemidonam nemidonam onhame enerjhi koja rafte 
fek konam khone pesare shoja rafte vali ino khob midonam zodi khob misham ba koli enerjhi miyam inja
مگه بهم قول ندادی کمکم کنی ؟؟؟؟ بی بی جون یادته اومدم حرمت محکم ضریحتو گرفتم گفتم نذر اگه دستام از ضریحت باز شد یعنی حاجتمو میدی اگه نه که هیچ .دستام باز شد ,ولی هنوز هیچ 
تامیرسم خونه بالفاصله بعد صرف شام ونماز و....میدوم اتاقم لالا 
البته گاهی وقتا باید شبا تا دیر وقت جزوه هم بنویسم که اینم کلی وقت میبره . به عبارت کلی دیگه هیچ وقتی برای شیطونی شلوغی و سروصدا ندارمممممم
ولی منم بیتوجه بهشون همین کارو کردم ومانتو ومقنعه رو در آوردم وبرای اینکه موهام هم خیس بود مبادا سرما بخورم کلاه
به اینجارسیدیم که چهارشنبه بعد تموم شدن مراسم نامزدی ورفتن مهمون ها زودی دویدم لباسامو عوض کردم واومدم پایین .یه میزگرد خانوادگی داشتیم اول باباجونم :عمرا دیگه با ازدواج زهرا موافقت کنم حداقل تا 5 سال دیگه 
(آخه من تهتقاریه بابامم ومنو خیلی دوس داره 
)من: الحق که بابای خودمی قربونت 5 سال کمه بیشترش کن(من وبابام این حرفارو نداریم مثل دوتا دوستیم من ازش خجالت نمیکشم البته گاهی چرا وقتایی که بحث جدی تر باشه...)زودی پریدم بغل بابام باباجونم هم
لیلا: بزار من این لحظاتو ثبت کنم
.لیلا:تازه بعد 5 سال باید فرد مورد نظر دکترا هم داشته باشه
.بابا : موافقم دکترای چی داشته باشه اونوقت؟من :نمیدونم بعدا باید درموردش فکر کنم
(قضیه دکترا شوخیه این بهانه ای یه که حالا حالاها یعنی ازدواج یوخ)گفتم ببینین تا من 3 دانشگاه تموم کنم بعد ارشد شرکت کنم بعد بخونمش بعد دکترا بگیرم بعد و بعدو........ میشه 15 سال دیگه .خوب دیگه
باباجونم : آفرین به دختره بافکر وباهوشم
علی : فکر نمیکنین اونوقت یکم دیره احیانا!!!!وشما میشین 35 ساله خانوم
من:علی
نه اصلنم دیر نیست خیلی هم خوبه
علی : خوب باشه جیغ نزن بدو یه لیوان آب برام بیار .من: نه خودت برو تا یاد بگیری از کی دفاع کنی 
من : قول میدی دیگه تکرار نکنی؟ علی :بله بله قول میدم . من: پس بزن قدش
لیلا :فقط یه مسئله ای هست اونم اینکه مگه تو موافق با تفاوت سنی 4 یا5 سال نیستی ؟ من: چطور؟ لیلا : اونوقت باید با بابابزرگت ازدواج کنی
ولی باباجونم مامانمو خیلی بیشتر دوست داره. اونشب لیلا میخواست بره تو مبل سه نفره بینشون بشینه که باباگفت برو اونور بشین بین من وخانومم جدایی ننداز 
بابا: بدو بیا دختر گلم .تارفتم نشستم دستشو برد دور کمرم حلقه کرد وبوسیدتم منم:
از شنبه میگم تا پنج شنبه
خلاصه ساعت 18 از شرکت اومدم بیرون ورفتم خونه 
وای چقدر خسته بودم 
بعد یه کم شلوغ کردن وآتیش سوزوندن وبعد شام با کلی خستگی آروم آروم رفتم لا لا که برای فردا صبح که دانشگاه داشتم خواب نمونم.به مامانیم گفتم لطفا کسی تماس گرفت بگو لالاست. وپشت در اتاق ورود ممنوع زدم خلاصه به سمت پناهگاه همیشگیم سرازیر شدم وروی تخت دراز کشیدم کم کم داشت خوابم میبرد که یکی تق وتق وتق بیداری زهرا
.تا اینو گفتم زودی گفت نه پس من همینو میخوام تو سلیقت خوبه پس این بهترینشونه .من : باشه هر طور دوست داری میخوای اول استفاده بکن بعد ببرش
.وای من موفق شده بودم 
به این میگن پیروزی اون یه ادکلنه رو برا این گذاشتم اونجا که اولین واخرین باری باشه که کسی دست میزنه لوازمم
راستی موس کامپیوترم افتاده تو یه لیوان پراز اب 
جوری کنم .اونایی که به نت وکامپیوترشون اعتیاد دارن میدونن چه سخته نتونی ازش استفاده کنی 
هی وای غصه خوردم
وای خدا چقدر این آهنگ و دوست دارم.
آپ بالایی رو هم خواستین بخونین خیلی قشنگه من دوسش دارم
یه جوایی عشقولانه همیم اگه نحوه ی اس دادنمونو کسی غیر از خودمون بخونه فکر میکنه داریم با boyfrindمون اس میدیم 
