بارون


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



سلام دوستای مجازی خودم .از این به بعد آ پ های جدید رو تو قسمت Authors ببینیدآدمک رو کلیک کنید(بدون شرح رو حتما بخونید خیلی زیباست)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 63
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 63
بازدید ماه : 186
بازدید کل : 67526
تعداد مطالب : 53
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1

ادم برفی

*** **********

کــدموس مهســـآیے

#######################

کد متحرک سازی عنوان وب

-----------------------------------

کد کج شدن تصاوير

آمار مطالب

:: کل مطالب : 53
:: کل نظرات : 36

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 63
:: باردید دیروز : 10
:: بازدید هفته : 63
:: بازدید ماه : 186
:: بازدید سال : 758
:: بازدید کلی : 67526

RSS

Powered By
loxblog.Com

بارون
19 / 7 ساعت 14:47 | بازدید : 806 | نوشته ‌شده به دست آدمک | ( نظرات )

 

تو که بارونو ندیدی گل ابرا رو نچیدی

گله از خیسی جاده های غربت می کنی

تو که خوابی تو که بیدار تو که مستی تو که هشیار

لحظه های شبو با ستاره قسمت می کنی

منو بشناس که همیشه نقش غصم روی شیشه

من خشکیده درخت توی بطن باغ و بیشه

جاده های بی سوار و سال گنگ بی بهارو تو ندیدی به پشیزی

نگرفتی دل ما رو

همه قصه هام تو هستی لحظه لحظه هام تو هستی

تو خیالم توی خوابم پا به پام بازم تو هستی

http://s2.picofile.com/file/7168125692/rain.gif

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

وای میدونین اینجا چه خبره داره بارون میاد منم که عاشق باروناینجوری میشم وقتی دونه دونه میریزه پایین وبهم سلام میده

دلم میخواد تند تر بباره تند تند برم زیرش خیس خیس بشم

یه خاطره کوچولو: سال اول دبیرستان  بودم  پاییز بود بارون تندی میومد خیلی شدتش زیاد بود یادمه فقط باخودم سوشرت داشتم

وکلاه وشالگردنم هم بود .زنگ اول که تموم شد منتظرمنوندم همه بچه ها برن سر کلاس تا  حیاط خلوت شد بااینکه بارون زیادی میومد رفتم

حیاط  سرمو بالا آوردم ورو به آسمون نگاه میکردم چشمام کاملا بسته بو خیس خیس شده بودم ویه لحظه همون جا وسط حیاط مدرسه

روی زمین نشستم چنرد دقیقه نشستم وبعد با یه صدایی چشمامو آروم باز کردم مدیرمون بود بایه لبخند همیشگی که توش نگرانی هم بود صدام زد وگفت رضایی چرا اینجا نشستی خیس خیس شدی که دختر منم فقط گفتم خیلی بارون دوست دارم وقتی میاد

نمیتوننم خودمو کنترل کنم اصلا دستانمو گرفت وبلند کرد .بااهم رفتیم سالن بعد گفت رفتی کلاس حتما یه چی تنت کن .راستی باخودت

لباس گرم یا پالتو که داری ؟یادم آفتاد که ای وای تو  حیاط جا گذاشتم وحتما خیس شده  ولی چیزی نگفتم وقتی رفتم سر کلاس معلممون

((خیلی معلم سخت گیری بود ولی من چون نمراتم عالی بود منو دوست اشت وباهام خیلی خوب بود)با تعجب نگام کرد

وگفت چرا اینقدر خیس شدی ؟ گفتم حیاط بودم آخه.که گفت خوب اشکالی نداره مانتوتو در بیار همیین طور مقنه رو بچه ها همینجور نگام میکردن ولی منم بیتوجه بهشون همین کارو کردم ومانتو ومقنعه رو در آوردم وبرای اینکه موهام هم خیس بود مبادا سرما بخورم کلاه

صورتیمو رو سرم گذاشتم خدارو شکر یه تیشرت پاییزه صورتی که کار بافت بود وخیلی هم گرم بودد تنم داشتم.وای معلمم ذده نگام میکرد

با خودم گفتم خوبه هنوز خانومی ها خلاصه مانتو ومقنعه مو برداشت و برد داد خانوم سرایدارمون برام خشکش کنه

کلا روز خوبی بود اون روز

 

 

 




|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: